بررسی میزان تابآوری شهر همدان
به گزارش ساختمان آنلاین: گاهی نادیده گرفتن و سهل انگاری در بحث تابآوری و بررسی غیرکارشناسانه آن تبعات و خسارات جبران ناپذیری برای شهر همدان داشته و اگرچه در طول سالیان سال بسیاری از مولفههای مهم تابآور بودن شهر از بین رفته است اما هنوز هم میتوان با ارائه راهکارهای کارشناسی، آموزش عمومی و ایمنی گام بزرگی در راستای کاهش آسیبهای ناشی از آن برداشت.
دانشیار رشته طراحی شهری دانشگاه بوعلی سینا در نشست تخصصی «بررسی میزان تابآوری شهر همدان» با بیان اینکه تابآوری یکی از موضوعات بسیار مهم انسانی، اجتماعی و شهری است، میگوید: شهر و معماری موجودات زنده هستند و همانطور که دیدگاه، رویکرد و مولفههایی در ارتباط با تابآوری انسان داریم، در رابطه با تابآوری شهر هم میتوان داشت و آنها را مورد تحلیل قرار داد.
دکتر حسن سجادزاده ادامه میدهد: همانگونه که انسان ساختار، کالبد، ژنتیک و ویژگیهای جسمی و روحی دارد که او را تابآور میکند، برای شهر و اجتماع نیز ویژگیهایی قائل هستیم که بر تابآوری آن موثر است؛ مثلا یک خانواده پایدار ویژگیهایی دارد که آن را پایدار میکند، این قضیه در مورد شهر هم صادق است، یک شهر ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و … دارد که بر تابآوری آن تاثیر میگذارد.
وی با بیان اینکه تابآوری یک موضوع مهندسی و از بالا به پایین نیست بلکه واقعیت زندگی ماست که در طول تاریخ در جامعه شهری وجود داشته است، اظهار میکند: بحث تابآوری نخستین بار در سال ۱۹۷۳ توسط هولینگ به صورت آکادمیک مطرح میشود. شهرها با ورود تفکر مدرنیته و عصر ماشین ویژگیهای خود را از دست میدهند؛ به عنوان مثال خانههای قدیمی عمر ۱۵۰ ساله داشتند اما در حال حاضر ساختمانها با ۲۰ یا ۳۰ سال سن و به کارگیری بهترین مصالح در ساخت آنها قدیمی میشوند و این امر نشان میدهد تغییراتی در زندگی ما اتفاق افتاده است.
سجادزاده اضافه میکند: به عبارتی ما از طبیعت، فرآیند تدریجی زندگی و سبکی که سنت زندگی ما بوده و نیاکانمان قرنها با آن زندگی کردند، دور شدهایم و به یکباره تغییراتی در زندگیمان رخ داد که شامل تغییرات اقلیمی، سبک زندگی، تغییر رفتارها و تغییر کنشها است که در چند دهه اخیر به اندازه هزاران سال تغییر کرده است همچنین تفکر ماشینی در زندگی به تغییرات سرعت بخشید.
این مدرس دانشگاه مطرح میکند: اندازه شهر همدان با تمدن ۳۰۰۰ ساله که تا قبل از دوره پهلوی و قاجار مساحت مشخصی بود، در حدود ۴، ۵ دهه اخیر گسترش فراوانی یافت و به نقل از الکساندر در کتاب زبان الگو «هر پدیدهای که به یکباره رشد کند رشدش ناقص است، محکوم به شکست است و ویژگیهای کیفی را ندارد» در شهر هم زمانی که این اتفاق میافتد و شهرکها به یکباره ساخته می شود، شهر به خوابگاه تبدیل میشود.
وی با بیان اینکه بحث تاب آوری باید فرآیندی باشد نه برآیندی و به عبارتی رشد باید کاملا تدریجی صورت گیرد، خاطرنشان میکند: تفکر مدرنیته رشد را یکباره و آنی وارد زندگی کرد و ماشین را به زندگی مردم آورد، در قدیم وقتی کسی میخواست معمار شود باید چندین سال شاگردی میکرد اما در حال حاضر دانشجوهای معماری تربیت و سپس بساز و بفروش میشوند و نتیجه این اتفاق ساختمانهایی است که در شهرها وجود دارد.
سجادزاده با بیان اینکه بحث تاب آوری باید فرآیندی باشد نه برآیندی و به عبارتی رشد باید کاملا تدریجی صورت گیرد، خاطرنشان میکند: تفکر مدرنیته رشد را یکباره و آنی وارد زندگی کرد و ماشین را به زندگی مردم آورد، در قدیم وقتی کسی میخواست معمار شود باید چندین سال شاگردی میکرد اما در حال حاضر دانشجوهای معماری تربیت و سپس بساز و بفروش میشوند و نتیجه این اتفاق ساختمانهایی است که در شهرها وجود دارد.
به اعتقاد سجادزاده، اتفاقات و تغییرات یکباره نشان میدهد هیچ چیز سر جای خود نیست و علت آن تفکر و اندیشههای مدرنیته است که با اندیشههای سنتی ما سازگاری ندارد چراکه اصولا تابآوری شهر مولفههایی دارد که اگر این ویژگیها در شهر موجود باشد، شهری پایدار و تابآور خواهیم داشت.
وی در ادامه شهرهای همدان و تبریز را مثال میزند و میگوید: این دو شهر هزاران سال شهر بودهاند و با وجود بلایای طبیعی و تاختوتازها همچنان سرپا هستند به این علت که رشد تدریجی و طبیعی داشتهاند اما شهری مثل سلطانیه در یک دوره تاریخی شهر عظیمی بوده و در حال حاضر یک ده است چراکه تابآور نشد و مکانیابی آن براساس تصمیم سیاسی بود بنابراین شهر متولد میشود، شکل میگیرد و بزرگ میشود و از زمانی که مهندسی شهرسازی مطرح شد شهر از بین رفت.
سجادزاده ادامه میدهد: اگرچه شکل ظاهری دو بنای قدیمی شبیه هم است اما هیچ گاه دو بنای قدیمی مشابه نیستند بلکه جزئیات آنها با هم تفاوت دارد بنابراین هر چه شبیهسازی کنیم از راه طبیعت دور شدهایم، در واقع تفکر مدرنیته شبیهسازی کرده و عنصر مصنوع تولید میکند که روح ندارد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه تفکر و اندیشههای دانشگاهی باید بازنگری شود، شرح میدهد: ما شهر را به دست آدمهایش ندادیم، پدران ما بدون نقشه خانه میساختند، چرا بازار قدیمی همدان پس از گذشت سالیان سال همچنان رونق دارد اما پاساژها و مالهای بزرگ در شهر ساخته شده و با شکست مواجه میشوند؟ بنابراین تابآوری رویکرد کاملا انسانی و طبیعی است.
وی یادآور میشود: بسیاری از بناها و بافتهای قدیمی با مهندسی خوبی ساخته شدهاند و در برابر سیل و زلزله مقاوماند، بازآفرینی بدان معناست که به این بناها روح دهیم و با تعریف کاربری جدید و حضور اجتماع در این فضاها آنها را زنده کنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا مطرح میکند: چه چیزی در فضاهای معماری گذشته بوده که تا این حد کیفی هستند؟ چرا بناها و شهرهای امروزی تابآور نیستند؟ امروزه همه چیز را به صورت پروژه میبینیم در حالیکه شهر ابتدا و انتها ندارد و مانند یک موجود است که طبیعی رشد میکند و به ابعاد دیگری غیر از مهندسی نیز نیاز دارد و علاوه بر عقل، نیازمند حس و عاطفه هم است اما متأسفانه مفهومی به نام ویژگیهای مهندسی به زندگی انسان غالب شده که نیاز به امنیت و خودشکوفایی را تامین نمیکند.
سجادزاده با اشاره به اینکه در این موارد باید نگاه همه جانبه داشته باشیم، میگوید: مهندسی نسخه یکسان تجویز میکند و تجویز نسخه یکسان، درد جامعه ماست. تابآوری میگوید باید تفاوت ها را ببینیم که رویکرد مهندسی معقول و شرط لازم است اما کفایت نمیکند همچنین معماری و شهرسازی سنتی غلط است در حالیکه باید سنت معماری و شهرسازی را ایفا کنیم.
وی با بیان اینکه یکی از مولفههای تابآوری ثبات در سکونت است، تصریح میکند: انسان امروز بی قرار است، پدران ما سالها در یک محله و خانه زندگی میکردند اما بشر امروزی نمیتواند اینگونه باشد و این نشان میدهد مأوا، محل و مکان مورد علاقهاش را پیدا نمیکند چون همه چیز بر اساس اصول مهندسی است.
سجادزاده با بیان اینکه یکی از مولفههای تابآوری ثبات در سکونت است، تصریح میکند: انسان امروز بی قرار است، پدران ما سالها در یک محله و خانه زندگی میکردند اما بشر امروزی نمیتواند اینگونه باشد و این نشان میدهد مأوا، محل و مکان مورد علاقهاش را پیدا نمیکند چون همه چیز بر اساس اصول مهندسی است.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینکه در گذشته از یک سنت تبعیت میشد که تابآوری اجتماعی، زیست محیطی، کالبدی و … را پاسخگو بود، اضافه میکند: یکی از سنتها این بود که الگوهای فعلی حاکم بر نظام مهندسی کاملا اشتباه است چراکه علاوه بر موارد عمرانی و مهندسی باید به نکاتی مانند اینکه برای چه کسی ساخته میشود، برای بالای شهر یا جنوب شهر است، رنگ و روانشناسیاش چگونه است هم مطرح شود و فقدان این نکات سبب میشود انسانها بعد از مدتی از زندگی در محیط خسته شوند.
سجادزاده توضیح میهد: امروزه ساختمانها به عدد تبدیل شدهاند؛ مثلا ۷۰ سال پیش پدران ما از خرید و فروش و اجاره دادن خانه تعجب میکردند، آنها خانه را برای اسکان خود و خانواده شان میساختند اما امروزه خانه را برای فروش میسازند و به شکل کالا به آن نگاه میشود بنابراین نگرش عقلگرا و مهندسی که به نفع شخصی برمیگردد، حاکم شده است.
وی بیان میکند: محله الگویی است که باعث تابآوری محلات و خانههای قدیمی میشد، محله جایی است که باعث دوام میشد و خانه در محله معنی پیدا میکرد، در محلات آدمهایی با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، قومی و قبیلهای کنار هم زندگی میکردند و فضا را تابآور میکردند همچنین مفهوم اهلیت در اینجا معنا داشت، کلمه اهلیت الگویی بود که باعث شکلگیری محله و تابآور میشد و به همین علت است که در حال حاضر تابآورترین قسمت همدان محلات آن هستند، هر چند که در سالهای اخیر تیشه به ریشه محلات زدهاند.
سجادزاده ادامه میدهد: زندگی ایرانیان براساس الگوی اجتماعی شکل گرفته که متفاوت از هر فرهنگ دیگری است و ویژگیهایی در فرهنگ ما وجود دارد که به ویژگیهای اجتماعی برمیگردد؛ مثلا در قرآن دستور فردی نیست و به همه چیز نگاه اجتماعی دارد همچنین در زندگی اصلی وجود دارد که مربوط به پیوندهای فضایی است مانند پیوندهای اجتماعی، در شهر هم فضا به تنهایی معنی پیدا نمیکند؛ مثلا در خانههای قدیمی حریم بوده اما مرز نبوده بنابراین فضا با بافتش درگیر است، یعنی فضا را به خاطر خاصیت بافت میشناسیم و همانطور که در نظام خانوادگی و اجتماعی این اصل حاکم است، در بافتهای قدیمی هم همین گونه بوده و به همین علت این فضاها انعطاف پذیر میشوند؛ مثلا یک حمام قدیمی توانایی تبدیل به کاربرهای مختلف مانند رستوران، سفره خانه، هتل و… را دارد و این ویژگی در فضاهای امروزی دیده نمیشود که نشان از آن است که تابآوری و پایداری ندارند.
وی با بیان اینکه مساجدی که امروزه ساخته میشوند، نمازخانه هستند اما مساجد محلات قدیمی به علت داشتن روح و مکانیابی صحیح، همچنان جوابگوی نیازهای اهالی هستند، میگوید: دو میدان حسن آباد در تهران و میدان امام(ره) همدان همزمان تأسیس شده و مانند خواهرخوانده هستند، میدان امام(ره) همدان بسیار جذاب است و با اینکه هویت ایرانی اسلامی ندارد اما به علت داشتن روح، بسیار موفق بوده همچنین مکان و ارتباط آن با بافت درست است این در حالیست که میدان حسن آباد به این اندازه موفق نبوده است.
وی با اشاره به اینکه در فرهنگ ایرانی- اسلامی اقتصاد، اجتماع، سیاست و فرهنگ همراه هم هستند، اظهار میکند: ما تنها فرهنگی هستیم که مسجدمان کنار بازار است اما در بحث تابآوری به این مسئله کمتر دقت شده بنابراین در محله هم باید همه مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با هم باشند که تابآوری اجتماعی و فضایی کالبدی در کنار هم رقم بخورد.
سجادزاده مطرح میکند: ما از جمله کشورهایی هستیم که بلاتکلیفیم چراکه نه به سنت خود پایبندیم و نه مدرنتینه را داریم، سنت در خون ماست و اگر بسترش فراهم شود فعال میشود بنابراین ما در این فرآیند باید لایههای عمیق اجتماعی و مدلهای تابآوری ایرانی را استخراج کنیم تا به فضای تابآور برسیم.
وی بیان میکند: معماری گزینهای و گزینشی جواب نمیدهد و نخواهد داد بنابراین معماری در شهر همدان در بافت جواب میدهد. در قدیم به خانهها “خانههای پدری” میگفتند و فرهنگ “پدرسالار” حاکم بود اما تفکر امروزی زندگی پدرسالاری را نقد میکنند در حالیکه وقتی به واقعیت زندگی نگاه میکنیم پایداری همواره در خانوادهها، محلات و کشورهایی بوده که یک نفر حرف اول و آخر را میزده است.
سجادزاده اضافه میکند: اساس دموکراسی در فرهنگ ما جواب نداده و نخواهد داد، زمانی ستون خانواده در زندگی ایرانیان پدر بود اما وقتی که این فرهنگ کمرنگتر شد مشکلات افزایش یافت و از آنجا که مدل اجتماعی خانوادهها بر مبنای رای اکثریت پیش میرود مشکلات زیادی به وجود آمده است.
سجادزاده اضافه میکند: اساس دموکراسی در فرهنگ ما جواب نداده و نخواهد داد، زمانی ستون خانواده در زندگی ایرانیان پدر بود اما وقتی که این فرهنگ کمرنگتر شد مشکلات افزایش یافت و از آنجا که مدل اجتماعی خانوادهها بر مبنای رای اکثریت پیش میرود مشکلات زیادی به وجود آمده است.
وی توضیح میدهد: شش خیابان میدان امام(ره) همدان در یک زمان ساخته شده اما هر شش خیابان کیفیت یکسان ندارند؛ به عنوان مثال در بحث پیادهراه سازی چرا خیابان بوعلی جواب میدهد اما خیابان اکباتان نه؟ چرا خیابان بوعلی تابآور شد اما خیابان اکباتان نه؟ بنابراین در مسائل تابآوری شناخت روحیات افراد مهم است.
سجادزاده بیان میکند: بازارهای قدیمی مثل بازار همدان هزاران سال است به عمر خود ادامه میدهند و به ثبات رسیدند و میتوانند به عنوان الگو استفاده شوند، مفهومی به اسم دلالی و واسطهگری در زندگی امروز وجود دارد که از زمان ورود اندیشههای مدرنیته به زندگی و از روزی که مدرنیته وارد شهرسازی شد، شهرهایمان از بین رفت چراکه فرهنگ، اقتصاد و اجتماع زندگی ما با هم معنی میدهد اما در مدرنیته اینگونه نیست و از زمانی که بین اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و کار مرز گذاشتیم، این مشکلات به وجود آمد.
وی با بیان اینکه باید باور داشته باشیم که گذشته برایمان درس است، میگوید: شهر ایرانی و معماری ایرانی درونگراست، در شهر درونگرا مالکیت اهمیت فوقالعادهای دارد و حس تعلق به وجود میآید همچنین اگر میخواهیم در حاشیه شهر توانمندسازی کنیم باید اهالی این مناطق حس مالکیت داشته باشند بنابراین مالکیت فرهنگ ماست و این امر را با دیوارکشی اطراف خانه، باغ، ادارات و… نشان میدهیم، در قدیم نیز رویکرد محله محوری رویکرد مالکیتی بود و افراد یک محله با وجود شباهتهایشان تفاوتهایی هم داشتند.
این مدرس دانشگاه اضافه میکند: در گذشته نظام محله محوری و نظام بازار که یک فضای شهری و برونی بود، در کنار هم نهضت و ویژگیهای تابآوری شهری را شکل میدادند، در محلات همدان اصطلاحی است که میگویند محلات باید غریب گز باشد مثلا کوچههای بن بست برای این بود که وقتی غریبه به کوچه می آمد مشخص شود و این یک الگوست که باید از آن درس بگیریم.
سجادزاده خاطرنشان میکند: در قدیم آدمهایی که در یک محله کنار هم بودند با هم سنخیت داشتند اما مثلا امروز آدمها را بر حسب شغلشان میسنجیم و نتیجه آن شکل گرفتن شهرکهایی مثل فرهنگیان یا ارتش است اما شغل به تنهایی نمیتواند آدمها را کنار هم نگه دارد و لازم است موازنهای بین اینها به وجود بیاید و سنخیتهای قومی، فرهنگی، رفتاری و اعتقادی میتوانند باوری ایجاد کنند که یک محله یا فضا ایحاد شده است.
وی اعتقاد دارد در فرهنگ ایرانی معماری دارای حیاط بوده و کل زندگی در حیاط شکل میگرفت بنابراین معماری و زندگی ایرانی دارای صحن است اما امروزه از معماری و شهرسازی غربی تقلید میکنیم و در نتیجه همه را صحنه میکنیم، در واقع فرق است بین معماری صحن و صحنهای و در فرهنگ ما معماری صحنهای جواب نمیدهد چراکه معماری ایرانی مرکز گراست و تمام اجزا و ارکان حول یک مرکز سازماندهی میشوند.
سجادزاده با اشاره به اینکه مرکزگرایی یک امر فطری است که به تفکر توحیدی در فرهنگ ایرانی- اسلامی برمیگردد، خاطرنشان میکند: در الگوی تابآوری شهری ایران باید به مکانیابی، مرکز گرایی، انعطاف پذیری و صحن توجه شود و اگر معمار و طراح این روحیه را بشناسد فضای تابآوری را طراحی میکند بنابراین باید ظرفیتها را بشناسیم؛ مثلا با الحاق اخیر سه روستای علی آباد، قاسم آباد و حسن آباد به شهر همدان ضربهای به ریشه روستاها زدیم و اقتصاد و تولید را از آنها گرفتیم و به زور این روستاها را به شهر وصل کردیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی سینا با بیان اینکه باید ساختار و مورفولوژی فضا با طبیعت کار کند و هماهنگ باشد، بیان میکند: در موارد معماری و شهرسازی باید عمیق کار شود؛ به عنوان مثال به بهانه پیاده مداری خیابان بوعلی، محلههای حاجی و کولانج قربانی و به پارکینگ تبدیل شدند و به عبارت دیگر فضاهای انسانی و ماشینی را با هم جابه جا کردیم.
به گفته این مدرس دانشگاه، مسئولان و مدیریت شهری نباید در برابر مسائل علمی مقاومت کنند، بحث ترافیکی بلوار ارم، جاده برگشت گنجنامه، الحاق سه روستای نامبرده به شهر همدان و طرح جامع همدان که اشکالات عمدهای به آن وارد است از نمونههایی است که بدون توجه به نظر متخصصان دانشگاهی انجام شد و نتایج خوبی به دنبال نداشت؛ به عنوان مثال در جلسات متعدد طرح جامع شهر همدان از کارشناسان دانشگاهی دعوت نشد در صورتی که در این طرح دانشگاه باید محور قرار میگرفت همچنین مشکل دیگر این است که ریز و درشت زندگی خود را سیاسی کردهایم، مثلا شهر و علم را سیاسی میکنیم در صورتی که هر کسی باید در حوزه تخصصی خود اظهارنظر کند.
وی با اشاره به اینکه همدان یک شهر گرد و شعاعی است، میگوید: وقتی از بالا به شهر نگاه میکنیم لکههایی مشخص است که با این ساختار شجاعی گره خوردهاند و نسبتا پایدار و تابآور هستند، یکسری لکهها نیز دیده میشوند که با این ساختار شعاعی کار نمیکنند و این لکهها محلات حاشیهنشین همدان اند. در شهر ایرانی پیوند جزء با کل باعث تابآوری میشود و به حیات خود ادامه میدهد و متأسفانه با کارهایی که در شهرسازی انجام میدهیم به حاشیه نشینی دامن میزنیم و تولید حاشیه میکنیم.
سجادزاده یادآور میشود: نمیتوان شهر را صددرصد مدیریت کرد و باید هم مدیریت شهری و مهندسی فضا داشته باشیم و هم مهندسی اجتماع که مثال آن خیابان مهدیه همدان است که در طول زمان پوست انداری کرده و به فست فودی تبدیل شده است.
این مدرس دانشگاه اعتقاد دارد شهرهای امروزی مثل شهرهای قدیم خاطره ندارند و خاطرههایشان در حال از بین رفتن هستند، بخش مهمی از تابآوری شهر خاطرات، رویدادها، حوادث و وقایع شهرند و بیشتر در بافتهای قدیمی وجود دارند اما امروزه تیشه به ریشه خاطرات شهر میزنیم در حالیه که شهر بی خاطره هویت ندارد.
وی با اشاره به اینکه شهرهای ایرانی بر مبنای الگوی باغ ایرانی ساخته شدهاند، اظهار میکند: در گذشته دورتادور شهر همدان باغ بوده و امروزه تخریبی که در باغات و قطعه بندیها انجام میشود جبران ناپذیر است و به تدریج فروش شهر به سمت فروش باغ، کوه و رودخانه رفته است همچنین مدیران شهری بهتر است برای هر موضوعی ابتدا آن را تست و آزمایش کنند، علاوه بر این مدیریت یکپارچه، شهر هوشمند، مدیریت اجتماع، موضوعات محیط زیستی و انسانی اهمیت زیادی دارند که باید با هم دیده شوند.
عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه بوعلی سینا نیز با حضور در دفتر ایسنا در این نشست بیان میکند: تابآوری به معنای این است که یک پدیده بتواند خود را در مقابل دگرگونی و اتفاقات پیش آمده حفظ کند و اگر توانست این مرحله را پشت سر بگذارد به مرحله بالاتری صعود خواهد کرد و تثبیت بیشتری پیدا میکند، این مسئله در داستانهای ائمه، اساطیر و پیامبران هم دیده شده و باعث ماندگاری میشود.
دکتر حمید خاورزمینی اضافه میکند: در بحث تابآوری شهری انواع تابآوری مثل تابآوری اجتماعی، اقتصادی، کالبدی، فضایی و زیست محیطی وجود دارد و هر یک وجوهی دارند که باید در یک مجموعه به صورت کلی دیده شوند و حاصل تنها و تک بعدی نگاه کردن به اینها بخشی از چیزی است که امروز در جامعه با آن مواجه هستیم و بخش دیگرش بدون برنامه و نه از سر تجربه و از سر مدگرایی اتفاق افتاده است.
وی ادامه میدهد: در تابآوری اجتماعی گروهها و نهادهای اجتماعی متولی گذراندن جامعه از بحرانهای درونی و فشارهای بیرونی هستند و باید بتوانند جامعه را از مرحله بحرانی گذرانده و به مرحله جدیدی برسانند. امروز یک مشکل در این زمینه وجود دارد که در شهر همدان هم دیده میشود، مهمترین پارامتر در تابآوری اجتماعی یک جامعه بحث سرمایه اجتماعی است و سالهاست سرمایه اجتماعی در بُعد کلان، متوسط و خرد در حال فرسایش و از بین رفتن است.
خاورزمینی بیان میکند: وقتی یک جامعه سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهند اعتماد اجتماعی بین اجزای درونی آن کاهش پیدا میکند و اعتماد آنها نسبت به هم از بین میرود، نهادهایی که باید با هم همسو باشند همدیگر را متهم میکنند به اینکه مشکل جامعه از سمت دیگری است و این نشان میدهد سرمایه اجتماعی بین آنها فرو ریخته و از بین رفته است در حالیکه در یک جامعه سنتی اجزای درونی همدیگر را تقویت میکنند.
خاورزمینی بیان میکند: وقتی یک جامعه سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهند اعتماد اجتماعی بین اجزای درونی آن کاهش پیدا میکند و اعتماد آنها نسبت به هم از بین میرود، نهادهایی که باید با هم همسو باشند همدیگر را متهم میکنند به اینکه مشکل جامعه از سمت دیگری است و این نشان میدهد سرمایه اجتماعی بین آنها فرو ریخته و از بین رفته است در حالیکه در یک جامعه سنتی اجزای درونی همدیگر را تقویت میکنند.
این مدرس دانشگاه اظهار میکند: سرمایه اجتماعی در بُعد خرد هم دیده میشود؛ مثلا در گروه خانواده و گروه دوستان هم سرمایه اجتماعی دچار آسیب جدی شده هر چند که در بعد خرد نسبت به بعد کلان و متوسط وضعیت تا چند سال پیش بهتر بود اما امروز مشکلاتی وجود دارد و دوستان و شرکایی را مشاهده میکنیم که در روابط اقتصادی و برادرانی که در روابط اقتصادی و خانوادگی به یکدیگر نارو میزنند و خیانت میکنند بنابراین بحرانی به نام بحران خانواده بین اعضا روز به روز بالاتر میرود و به فرسایش اجتماعی کمک میکند.
وی با اشاره به اینکه مدرنیته تأثیراتی بر جامعه ایرانی گذاشته است، تصریح میکند: مدرنیته به خودی خود در زادگاه خود پیامدهای منفی و مثبتی داشته است اما چون در جامعه ما به صورت طبیعی نبوده مشکلاتش به شکل فرآیندی حل نشده و به عنوان بخشی از واقعیت جامعه پذیرفته شده است و به آن عادت کردهایم.
این جامعهشناس معتقد است که جامعه ایرانی در مواجهه با مدرنیته هم آن را ناقص گرفته، هم درونزا نبوده و هم چون به صورت یک فرآیند اتفاق نیفتاده و پروسه نبوده قابلیت رفع پیامدهای منفیش را نداشته است.
خاورزمینی بیان میکند: نگاه مهندسی غیربومی در زیست بومی که آن المانها را ندارد، مشکلاتی در پی دارد، در هر دوره سبک ساختمان سازیها متفاوت میشود و براساس مدلها و الگوهای وارداتی صورت میگیرد، از آنجا که مدرنیته تطابقی با زیست بوم و فرهنگ ما ندارد مجموعه بهم ریخته و آشفتهای به وجود میآید اما در یک شهر سنتی از نظر کالبدی هارمونی بین اجزای آن وجود دارد.
وی ادامه میدهد: در بیشتر شهرهای ایران سلایق مختلف که مبتنی بر نیازهای جامعه است، دیده میشود و بخشی از محلهای که در یک دوره شکل گرفته آن را شکل داده و نمونه بارز آن محلات مختلفی است که در شهرها وجود دارد و هارمونی بین آنها مشاهده نمیشود، از طرفی جامعه به سمت و سوی ارزشهای دوران مدرن تشویق میشود و ما نمیخواهیم از میانبرهای اجتماعی استفاده کنیم در دنیای صنعتی و پیشرفته جهان بحثهای مدرنیته به عنوان اصل قطعی از بین رفته است.
خاورزمینی با اشاره به مطرح شدن پدیده پست مدرن و ویژگیهای آن، میگوید: آنتونی گیدنز در کتاب “راه سوم” تاکید میکند “سنتها را نه باید دور ریخت و نه مقدس کرد بلکه سنتها را باید ارزیابی کرد، اگر سنتی امروز در جامعه ما بُرد دارد باید به آن وفادار بمانیم و اگر کاربرد ندارد باید آن را به بایگانی بسپاریم”. در مورد پدیدههای مدرن نیز میتوان همین نظر را به کار برد، در جامعه ایرانی شتاب در هیجان برای مدرن شدن بدون اینکه هنوز وارد پروسه مدرنیته شویم نشان میدهد که باید به صورت مهندسی به راه سوم گیدنز عمل کرده نه اینکه صرفا کپی برداری کنیم.
وی با اشاره به اینکه مدیریت شهری به عنوان یک مکتب شناخته شده است، اظهار میکند: بحث مدیریت و برنامهریزی شهری به عنوان یک رشته علمی در گفتمان نظام سرمایهداری تعریف شده و برای اینکه در طول تاریخ کالبد یک شهر شکل بگیرد سنتها به شکل تجربه، متراکم شده و شکل مقدس به خود گرفته است.
به گفته این مدرس دانشگاه، شهرهای اقتصادی، سیاسی و نظامی کالبدهای متفاوتی دارند به این علت که روح اجتماعی حاکم بر آنها متفاوت است، امروزه شهر به مکانی برای مصرف تبدیل شده است، در گذشته شهرهایی با خصلت دانشگاهی، علمی، نظامی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی وجود داشتند و براساس تجربیات متراکم شکل میگرفتند بنابراین برنامهریزی تجربی و سنتی و نه برنامهریزی مدون و مکتوب وجود داشت و حفظ آن هم خاص بود اما در حال حاضر شهرها براساس نیازها و آدمها ساماندهی شدهاند.
خاورزمینی با بیان اینکه در قدیم بحث مرید و مرادی مطرح بود و اساساً در ساختمان سازی و معماری هم این موضوع وجود داشت، شرح میدهد: فضا و کالبد باید با اجتماع هارمونی داشته باشد تا یک فضای مطلوب واجد روح پدید آید و در نهایت بتوانیم با آن ارتباط برقرار کنیم و انس بگیریم. به دلایل متعدد در شهر همدان این ارتباط را نمیتوان برقرار کرد، بخشی از ارتباط بین کالبد و اجتماع مهندسی و بخش دیگری از آن اجتماع است.
این جامعه شناس یادآور میشود: بنای همدان سیاسی است و نخستین حکومت آریایی سرزمین ایران در این شهر شکل گرفته بنابراین بحث سیاسی آن مهم است، در دوران سلسلههای بعدی به واسطه حضور جهودان و حضور پیامبران بنی اسرائیل همدان به یک شهر مقدس تبدیل میشود اما به علت اینکه این تغییرات تدریجی بوده افراد آن را حس نمیکردند. در اصل بر اساس این تغییر تدریجی همدان از یک شهر سیاسی به شهر مذهبی تبدیل شد سپس خصلت سیاسی بودن را به عنوان پایتخت تابستانی تا حدی حفظ کرد. تا دوران قاجار شهر چهارراه اقتصادی بین قطبهای کشاورزی منطقه است همچنین از یک طرف در کنار بلاد گروس و از طرف دیگر قصبات بهار و کبودراهنگ قرار گرفته و محل زندگی خوانین بود؛ به عبارت دیگر شهر خصلت نیمه سیاسی داشته و عمدتاً خصلت اقتصادی به خود گرفته است و این تغییرات تدریجی به بافت شهر آسیب زیادی نمیزند.
وی ادامه میدهد: پس از جمع شدن بساط خان و خان بازی و از زمانی که سبکهای جدید جایگزین سبکهای قدیمی میشود که غالباً از دهه ۴۰ و ۵۰ است، اتفاقاتی در معماری و شهرسازی قابل مشاهده است؛ به عنوان نمونه در این دو دهه تفاوت زیادی بین ساختمانها دیده میشود و حتی در یک دهه هم سنت ثابتی بین کالبد شهری احساس نمیشود.
خاورزمینی درباره شرایط فعلی توضیح میدهد: در حال حاضر تمام دنیا درگیر مسئله مصرفگرایی در شهرها هستند و شهر یک واحد مصرف کننده است و اهداف انسانی که در گذشته مطرح بود تقریباً معنا و مفهوم چندان زیادی ندارد. پارامترهایی وجود دارد که باعث تاب آوری اجتماعی یک شهر میشوند، یکی از این ویژگیها ارزشها و باورهای مشترک است و هر چقدر باورها و ارزشهای مشترک بر یک شهر حاکم باشد شهر تاب آورتر میشود همچنین تا زمانی که در مورد شهرهای مختلف القابی وجود داشت و همگان شهر را با آن القاب میشناختند تاب آوری اجتماعی بیشتری داشتند.
وی ادامه میدهد: پارامترهای بعدی حس تعلق مکانی و احساس تعلق افراد است که تاب آوری اجتماعی را در یک شهر افزیش میدهد و نمونه آن نارمک تهران و محله هفت حوض است که به علت محله محور بودن توانست با محلات قدیمی جنوب شهر تهران احساس تعلق کند. امروز کشورهای توسعه یافته نیز به این نتیجه رسیدهاند که برای مدیریت شهری مناسب و تاب آوری شهری باید به سمت محله محوری بروند.
به گفته خاورزمینی، حس تعلق بین آدمهای یک محله و رقابت میان آنها به نوعی امنیت محله را افزایش میداد و محلاتی که نزدیک هم بودند یکدیگر را میشناختند و نسبت به هم در مورد غریبه و آشنا حساسیت کمتری داشتند، غریبه ستیزی یکی از ویژگیهای جوامع سنتی ایران برای حفظ حیات است که از دهههای ۴۰ و ۵۰ تابوشکنی در این زمینه آغاز میشود.
این جامعه شناس با بیان اینکه یکی از ویژگیهای تعلق مکانی محله محوری است و آدم باید با محله ارتباط برقرار کند، میگوید: یکی دیگر از عوامل، بحث آگاهی دهندگی است، شهر باید آگاهی دهنده به اهالیاش باشد و این موضوع در بافتهای اجتماعی شکل میگیرد. مسئله بعدی مشارکت پذیری است و هر چقدر این امر بالاتر باشد روی فضا تأثیر مثبتتری دارد بنابراین نهادهای مدیریت بحران، صمیمیت و مسئولیت پذیری، اعتماد اجتماعی و اعتمادسازی نهادی پارامترهایی هستند که باعث تاب آوری اجتماعی یک شهر میشود.
وی با بیان اینکه شهر همدان به شدت مهاجرفرست و مهاجرپذیر است، اظهار میکند: در این شرایط ارزشها و باورهای مشترک به شدت در معرض تهدید قرار دارد و حس تعلق مکانی ضعیف است و افراد به همدانی بودن خود تاکید نمیکنند. مهاجرپذیری به علت ورود اقوام مختلف و فقدان حس تعلق و مشارکت، تاب آوری اجتماعی را کاهش میدهد. مهاجران بیشترین بحثشان این است که با پولی که دارند در کدام محله میتوانند خانه تهیه کنند در حالیکه در گذشته غنی و فقیر با هم در یک محله زندگی میکردند اما از دهه ۴۰ در شهرهای ایران جداگزینی مکانی اتفاق افتاد و احساس تعلق را از بین برد.
خاورزمینی مطرح میکند: با توجه به فرهنگ جامعه باید کالبدهایی تعریف شود که اجتماع به آن نیاز دارد، امروزه شهرهای ما به خاطر سود ایجاد میشوند. شهر به فضاهای کارآمدی مانند تفرجگاه و مجتمع فرهنگی نیاز دارد اما در حال حاضر مجتمعهای فرهنگی با ساختار فرهنگی همخوانی زیادی ندارد و فضاهای کارآمدی در شهرها مشاهده نمیشود و به همین علت به هم ریختگی و آشفتگی در آنها دیده میشود که بهم ریختگیهای روحی و روانی را در پی دارد.
این مدرس دانشگاه در ادامه میگوید: شهرهای امروزی شهرهای بی هدف هستند و به محلی برای سکونت تبدیل شدهاند اما شهر حتی اگر یک شهر مصرفی هم باشد برای زندگی کردن است و انسان به عنوان کسی که دارای کرامت است، باید زندگی مطلوبی داشته باشد که متأسفانه در حال حاضر شهر به جایی برای افزودن ثروتها، دلالی و شهرفروشی تبدیل و کرامت انسانی فراموش شده است.
وی با بیان اینکه الگوهای سنتی فراموش شدهاند، خاطرنشان میکند: تقلید کورکورانه و مدگرایی بزرگترین آسیب را به انسان میزند بنابراین برای تاب آوری باید ابتدا حیات انسانی سپس کرامت انسانی را درنظر بگیریم و در این صورت میتوانیم شهرهای تاب آور داشته باشیم و اگر به جای نگاه زندگی نگاه تجاری داشته باشیم راه به جایی نخواهیم برد.